رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره

💕رها💕

خواهرانه

دختر عزیزم، رهای نازم💓  ببین چقدر بزرگ شده ای، آنقدر که همزمان با من در انتظار مسافر کوچولومون بودی.. و با اومدنش در انتظار یه لبخند.. یه نگاه.. نشستن ها و شیطونی های روشایی..💓 و همچنان منتظر بزرگ شدن خواهری.. که هم بازیت باشه.. هم زبونت.. چه خوبه دنیای کودکانه.. دنیای تو رهای من💓 عاشق تو و نگاه های خواهرانتم، عاشق دلسوزی های مادرانتم😉😚 از تو میخواهم که همیشه اینگونه بمانی و برای روشا خواهری کنی.. و من تمام هستی ام را به پایتان خواهم ریخت، باشد که همیشه شاد باشید و موفق😊😍😙 یه عکس ناز از فرشته های من، هر بار که اینجور صحنه ها رو میبینم، " اینجا روشا، تقریبا سه ماه داشت😊" ن...
27 ارديبهشت 1397
1186 11 10 ادامه مطلب

یه روز به یادموندنی در سیرچ🍀🌻

تعطیلات نوروز بود و ما هم مدام در حال گردش و تفریح.. ولی سیرچ رفتنمون یه چیز دیگه بود و حسابی خوش گذشت😊! وقتی که دوست قدیمی مامان جون اینا ما رو دعوت کرد به باغشون، اصلا فکر نمیکردم با دو تا بچه و بدون بابایی، بشه رفت و اینقدر خوش بگذره😉😊.. البته مامان جون و باباجون و دایی حسین هم بودن و حسابی حواسشون به شماها..  برات بگم رهایی که از همون اول، خانوم خانوما حوصلشون سر رفت و خلاصه فقط این بود حرفشون که چرا نمیرسیم.. کی میرسیم.. خسته شدم😟! ولی همین که رسیدیم، دیگه تا عصر رها خانوم رو ما ندیدیم.. از اونجایی که عاشق طبیعت و درخت و گل و رودخونه و .. هستن ایشون، همش تو باغ بودی و در حال بدو بدو و البته تاب بازی😉 روشایی هم خی...
16 ارديبهشت 1397

چهار سال و چهار ماهگی دردونه ی من

سلام به دختر ناز من،  بالاخره فرودین ماه هم تموم شد.. عجب ماه عجیبی بود برامون! هر چقدر که دو هفته ی اول خوش گذشت و زود تموم شد، دو هفته ی آخر خیلی بد بود و به اندازه ی یه ناه طول کشید😐! بعد از تعطیلات، هنوز خونه نرسیده بودیم که مورد حمله ی ناجوانمردانه ی کک ها قرار گرفتیم😭! بعد هم که دیگه ویروس های عزیز ما رو مهمون کردن و دو هفته همه مریض بودیم. دو روز اول تب بالا، بعد هم دیگه سرفه های شدید😦! خدا رو شکر تو زود خوب شدی و یه هفته ای هست که داری میری ژیمناستیک😊 مثل قبل عاشق ژیمناستیکی و روز شماری میکنی واسه کلاست😊 راستی برات نگفتم عشق مامان، تو بهمن ماه "۹۶" بود که یه مسابقه تو شهرک برگزار شد و تو، تو رده سنی...
2 ارديبهشت 1397

نوروز 97

عید امسال هم مثل سالهای قبل کنار مادر و بابابزرگ بودیم ، البته واسه ما یه جور دیگه بود!! آخه یه تربچه ی خوشمزه به جمعمون اضافه شده بود و کلی عشق میکردیم باهاش... نه فقط ما، همه😊! اره، روشا💕 خواهریه رها، که دیگه هشت ماهه که رها رو حسابی سرگرم کرده و کلی روزهای خوب ساخته براش😊 نوروز و تعطیلات امسال خیلی خوب بود و حسابی بهمون خوش گذشت. روزهای اول که سیرجان بودیم و با عمه ها و عموها حسابی خوش گذروندیم و تو هم با عسل و یاسین و طاها، بعد هم راهی کرمان و چند روز آخر هم گوغر بودیم. تعطیلات خیلی خوبی بود و هر چقدر از بودن کنار کسانی که عاشقشونم بگم، کم گفتم... دیدن مامان جون و بابا جون و خاله و دایی ها، مهمونی هامون و بازی ه...
17 فروردين 1397

یه روز به یاد موندنی با مریم جون💓

با بدنیا اومدن روشایی، خیلی چیزها تغییر کرد و من هم که حسابی سرگرم روشا.. همه تموم سعیشون رو میکردن که رها کوچکترین دلتنگی نداشته باشه و یه جورایی جای خالی من رو حس نکنه.. البته که واسهرهای من، روزهای سختی بود که تو یه پست جداگونه برات مینویسم..  با اینحال تو اون روزهای سخت چند نفر خیلی هوای مارو داشتن،  مخصوصا تو.. مامان جون، خاله مونس و مریم❤ امروز میخوام برات از روزی که بگم که من و ردشا نوبت دکتر داشتیم و تو مریم رفته بودین پارک و بعد هم میتزا خورون و بستنی و کلی هم چیزهای خوشکل برات خیده بود! واقعا دختر خاله ی خوب داشتن غنیمته😊😍 و اما عکس ها:           ...
20 دی 1396

شهرک گردی سه نفره ی پاییزی🍁🍂🌂⛆

پاییز🍁 هم داره تموم میشه، و بالاخره یه بارون حسابی، اومد و همه جا تمیز و هوا هم که عااالی شد‌‌‌‌‌.. ما هم که منتظر یه همچین هوایی😄! تا حالا سابقه نداشت شهرک اینقدر سرد شه.. البته سرمای خوبی بود و ما که حسابی کیف کردیم‌‌‌‌... مخصوصا رها.. پالتو و بوت پوشید و خواهریش رو برد بگردونه... باورم نمیشد که اینقدر بزرگ شده باشی... اونجوری کالسکه رو هول میدادی و با روشا حرف میزدی، قربون رهای خودم که عاشق بزرگ شدنه، ولی بدون همیشه عشق کوچولوی من میمونی... مامان عاشقته😙         فندق مامان هم که طبق معمول آروم تو کالسکه نشسته بود و محو تماشای گل ها در...
25 آذر 1396

رها و بلفی..👯🐰

این روزها با تمام وجود، بزرگ شدنت رو میبینم.. با شیرین زبونی هات حسابی دلمون رو میبری و منتظر خواهری هستی😊  بلفی🐰❤: یه مدته که به دلایلی، "نلی" عروسکی که هیج جوره نمیشد ازت جداش کرد و اگه جایی میموند، دیگه حتی خواب هم نمیرفتی! رفته و به جای اون، بلفی اومده.. روزهای اول هیچ جوره قبول نمیکردی! تا اینکه گفتم فرشته ی عروسک ها اون و برده واسه بچه هایی که عروسک ندارن.. چون میدونسته تو اون رو خیلی دوست داری و خیلی نازه، خواسته بچه های دیگه هم داشته لاشن و خوشحال شن..😑 گفتی باشه.. ولی معلوم بود که خیلی ناراحتی..  هنوز هم که چند ماهی گذشته باز یادش میکنی و میگی پس چرا فرشته ی عروسک ها نمیاره نلی من رو😐ولی لازم بود، جد...
24 ارديبهشت 1396

سه سال و چهار ماه و چهارده روزگی نفس مامان💞

این روزها رهای من عاشق ترانه و ترانه خونی شده! با یکی دوبار گوش دادن آهنگ اون و یاد میگیری و با اون مدل خوشکل خوندن خودت، شروع میکنی به خوندن... عاشق اشتباهی گفتن بعضی کلماتتم💕 پ.ن: رها به جای حرف ق، از حرف "گ" استفاده میکنه و خیلی بانمک میشه حرف زدنش... من که که عاشقتم😍😙😙😙 چند تا عکس خوشکل از این روزها💕💞💕   جووونم با این دلبری هات💕💞💕   وقتی بهش میگم اخه این چه شکلیه؟! میگه: مثلا یه چیه ترش خوردم😄😘 ...
20 ارديبهشت 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 💕رها💕 می باشد