رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

💕رها💕

💕R_R💕

                      زندگی یعنی همین لبخند زیبای تو , رهای نازم 

روشای نازم💕💞💕

خواهرانه

دختر عزیزم، رهای نازم💓  ببین چقدر بزرگ شده ای، آنقدر که همزمان با من در انتظار مسافر کوچولومون بودی.. و با اومدنش در انتظار یه لبخند.. یه نگاه.. نشستن ها و شیطونی های روشایی..💓 و همچنان منتظر بزرگ شدن خواهری.. که هم بازیت باشه.. هم زبونت.. چه خوبه دنیای کودکانه.. دنیای تو رهای من💓 عاشق تو و نگاه های خواهرانتم، عاشق دلسوزی های مادرانتم😉😚 از تو میخواهم که همیشه اینگونه بمانی و برای روشا خواهری کنی.. و من تمام هستی ام را به پایتان خواهم ریخت، باشد که همیشه شاد باشید و موفق😊😍😙 یه عکس ناز از فرشته های من، هر بار که اینجور صحنه ها رو میبینم، " اینجا روشا، تقریبا سه ماه داشت😊" ن...
27 ارديبهشت 1397
1174 11 10 ادامه مطلب

دختر ژیمناستیک کار من🤸

یه مدتی میشه که رهای من داره میره ژیمناستیک و حسابی علاقه مند شده.. بعد از سه ماه آموزش و یه مسابقه بین بچه های شهرک، یه " مقام اولی🎖 " خیلی تاثیر داشت واسه ادامه ی تمرین ها و پشتکار بیشتر.. نمیدونی مامانی چه حس خوبی داشتم اون روز بعد از مسابقه، خیلی بهت افتخار کردم که اینقدر خوب حرکات رو انجام دادی و بین اونهمه بچه اول شدی.. خیلی لذت بخش بود وقتی اونجوری مربیتون بغلت کرد و گفت افرین رها.. عالی بودی😊😙❤ امیدوارم روزبه روز پیشرفت کنی و به جاهای خوبی برسی😍😙 پ.ن: شروع کلاس : پنج شنبه، ۱۱ آبان ۹۶ پ.ن: اولین مسابقه : بهمن ۹۶ عزیز دل مامان، از روز مسابقه عکس ندارم.. اما فیلم گرفتم ازت😉 . فقط این عکس رو برات یادگار...
17 ارديبهشت 1397

یه روز به یادموندنی در سیرچ🍀🌻

تعطیلات نوروز بود و ما هم مدام در حال گردش و تفریح.. ولی سیرچ رفتنمون یه چیز دیگه بود و حسابی خوش گذشت😊! وقتی که دوست قدیمی مامان جون اینا ما رو دعوت کرد به باغشون، اصلا فکر نمیکردم با دو تا بچه و بدون بابایی، بشه رفت و اینقدر خوش بگذره😉😊.. البته مامان جون و باباجون و دایی حسین هم بودن و حسابی حواسشون به شماها..  برات بگم رهایی که از همون اول، خانوم خانوما حوصلشون سر رفت و خلاصه فقط این بود حرفشون که چرا نمیرسیم.. کی میرسیم.. خسته شدم😟! ولی همین که رسیدیم، دیگه تا عصر رها خانوم رو ما ندیدیم.. از اونجایی که عاشق طبیعت و درخت و گل و رودخونه و .. هستن ایشون، همش تو باغ بودی و در حال بدو بدو و البته تاب بازی😉 روشایی هم خی...
16 ارديبهشت 1397

چهار سال و چهار ماهگی دردونه ی من

سلام به دختر ناز من،  بالاخره فرودین ماه هم تموم شد.. عجب ماه عجیبی بود برامون! هر چقدر که دو هفته ی اول خوش گذشت و زود تموم شد، دو هفته ی آخر خیلی بد بود و به اندازه ی یه ناه طول کشید😐! بعد از تعطیلات، هنوز خونه نرسیده بودیم که مورد حمله ی ناجوانمردانه ی کک ها قرار گرفتیم😭! بعد هم که دیگه ویروس های عزیز ما رو مهمون کردن و دو هفته همه مریض بودیم. دو روز اول تب بالا، بعد هم دیگه سرفه های شدید😦! خدا رو شکر تو زود خوب شدی و یه هفته ای هست که داری میری ژیمناستیک😊 مثل قبل عاشق ژیمناستیکی و روز شماری میکنی واسه کلاست😊 راستی برات نگفتم عشق مامان، تو بهمن ماه "۹۶" بود که یه مسابقه تو شهرک برگزار شد و تو، تو رده سنی...
2 ارديبهشت 1397

نوروز 97

عید امسال هم مثل سالهای قبل کنار مادر و بابابزرگ بودیم ، البته واسه ما یه جور دیگه بود!! آخه یه تربچه ی خوشمزه به جمعمون اضافه شده بود و کلی عشق میکردیم باهاش... نه فقط ما، همه😊! اره، روشا💕 خواهریه رها، که دیگه هشت ماهه که رها رو حسابی سرگرم کرده و کلی روزهای خوب ساخته براش😊 نوروز و تعطیلات امسال خیلی خوب بود و حسابی بهمون خوش گذشت. روزهای اول که سیرجان بودیم و با عمه ها و عموها حسابی خوش گذروندیم و تو هم با عسل و یاسین و طاها، بعد هم راهی کرمان و چند روز آخر هم گوغر بودیم. تعطیلات خیلی خوبی بود و هر چقدر از بودن کنار کسانی که عاشقشونم بگم، کم گفتم... دیدن مامان جون و بابا جون و خاله و دایی ها، مهمونی هامون و بازی ه...
17 فروردين 1397

روز مادر..

چقدر خوبه مادر بودن و داشتن فرشته های به این نازی، که خیلی ها آرزوش رو دارن... امروز خیلی یاد اون هایی بودن که آرزوی یه لحظه از این حس قشنگ رو دارن.. ایشاا.. که تو هر خونه این یدونه از این خوشمزه ها باشه🙏 رها و روشای من، بی نهایت عاشقتونم و تمام تلاشم رو واسه خوشحالی و خوشبختی و موفقیتتون میکنم.. عاشقتونم💖💞💖 یه روز خوب، یه کیک کوچیک و دو تا فرشته ی ناز، یه همسر مهربون و یه دنیا عشق..😊   وای خدا عاشق این عکسم... رها عاشق توت فرنگی و روشایی هم داره تموم تلاشش رو میکنه که برسه به کیک😄😍 ...
11 اسفند 1396

یه روز به یاد موندنی با مریم جون💓

با بدنیا اومدن روشایی، خیلی چیزها تغییر کرد و من هم که حسابی سرگرم روشا.. همه تموم سعیشون رو میکردن که رها کوچکترین دلتنگی نداشته باشه و یه جورایی جای خالی من رو حس نکنه.. البته که واسهرهای من، روزهای سختی بود که تو یه پست جداگونه برات مینویسم..  با اینحال تو اون روزهای سخت چند نفر خیلی هوای مارو داشتن،  مخصوصا تو.. مامان جون، خاله مونس و مریم❤ امروز میخوام برات از روزی که بگم که من و ردشا نوبت دکتر داشتیم و تو مریم رفته بودین پارک و بعد هم میتزا خورون و بستنی و کلی هم چیزهای خوشکل برات خیده بود! واقعا دختر خاله ی خوب داشتن غنیمته😊😍 و اما عکس ها:           ...
20 دی 1396

تولد چهارسالگی فرشته ی نازمن

امسال هم یه تولد کوچولو با عمه ها و عمو صادق و مادر داشتیم، که حسابی خوش گذشت به رها و تا میتونست خندید و بازی کرد و عشق کرد و کادو گرفت😊 جای مامان جون و خاله و دایی ها خالی بود حساااابی😙 تولد امسال رهای ناز من با تم انتخابی خودش بود، تم  آبی و السا، که عاشقش بود..👗💍💙🎂🍬🍹 منم تم امسال رو خیلی دوست داشتم،  با اینکه اتفاقی شد، ولی کاملا نشونده دهنده ی روز تولدت بود.. دونه برفی ها❄... زمستون و یادآوری میکرد و اینکه تو فرزند ارشد زمستونی💙❄ درخت کاج🎄... یاداور کریسمس و شب تولدته😊 کیک ساده و خوشکلت🎂... لباس آبی و تاجت👗.. به قول رهایی، با هم ست شده بود😊 این اولین سالی بود که رها در کنار خواهریش، تولدش رو جشن میگرفت، یه...
7 دی 1396

یلدای ۹۶ و دو تا هندونه ی خوشمزه

یلدای امسال، واسمون یه جور دیگه بود و با وجود روشای خوشمزمون، حال و هوای دیگه ای داشت... شب یلدا خونه عمه بودیم و یه شب عالی واسه هممون بود. پ.ن امسال مامان جون یه لباس فوق العاده واسه رها و روشای نازما دوخت و حسابی خوردنی شده بودن و  به قول رها ست کرده بود با خواهریش😊 و اما عکس ها.. قربونت برم رهایی با این ژست هایی که میگیری😍😘     خوشمزه ی مامان، این روزها یاد گرفته هر چی که میبینه رو محکم با دست هاش بگیره و بعد هم که دیگه.... هاامممم😄     عشق های کوچولوی من😍😘😘       ...
1 دی 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 💕رها💕 می باشد